خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه

ساخت وبلاگ
یکشنبه 22 شهریور 1383 خورشیدی:دیروز عصر بعد از کلاس عارف رفتیم خانه مامان،خوشبختانه خانه بودند و ساعاتی را آنجا بودیم و حال و احوالی نمودیم.خیلی وقت بود که نتوانسته بودم به دیدار ایشان بروم.ساعت 18 و 15 دقیقه رفتیم فروشگاه پوشیران،آقا عارف خیلی خسته بود و روی موتور خوابش برد.جریان از این قرار بود وقتی که رسیدیم آنجا می گفت من نمی آیم پس از کلی خواهش و تمنا بغلش کردم و او را بردم داخل فروشگاه و تا گذاشتمش روی زمین فرار کرد و رفت.من فکر کردم داخل فروشگاه دارد بازی و شیطانی می کند من هم با بانو لباس ها را می دیدیم و بانو کلی لباس برایش انتخاب کرده بود و می خواست اندازه آقا عارف را بگیرد من همه فروشگاه را رفتم اما از آقا پسر ناز خبری نبود.ناامیدانه و نگران رفتم بیرون فروشگاه دیدم روی موتور خوابش برده است! خدا را شکر که از آن بالا نیفتاده بود و من به موقع رسیدم زیرا در هنگام خواب خیلی غلط می زند و دائم از این پهلو به آن پهلو می شود.به آهستگی بغلش کردم و او را به داخل فروشگاه بردم.در حالیکه بچه ام خوابیده بود بانو لباس هایی را که انتخاب کرده بود تن او می کرد تا ببیند اندازه اش مناسب هست یا نه!؟ از آنجا که نزدیک مهر ماه می باشد و مدرسه ها در حال باز شدن هستند جمعیت زیادی برای خرید لباس برای فرزندانشان به آنجا آمده بودند.از اواخر شهریور بوی مدرسه ها به مشام می رسد و بزرگترها به تکاپو می افتند که وسایل مورد نیاز بچه ها را آماده نمایند.بعضی از بچه ها هم شور و شوق مدرسه رفتن را دارند البته یادم می آید ما که زیاد اهل درس و مشق نبودیم از آمدن ماه مهر خوشمان نمی آمد و در دل می گفتیم باز درس خواندن و سر و کله زدن با معلم ها،انجام ندادن تکالیف و نخواندن درس ها و... دوباره شروع شد و آرزو می ک خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 6 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:07

خاطره دوشنبه 12 شهریور ماه 1383دوشنبه شب قرار شد برویم کوهستان پارک شادی و لحظاتی را دورهم خوش باشیم.ناصر و باقر آقا ماشین خریده بودند و همگی به سوی کوهستان پارک راه افتادیم.جای سه راهی بلوار کلاهدوز و قاضی طباطبایی یک موتور سوار آمد جلوی ما و گفت: خیلی بی شعور هستی و جلوی ماشین ناصر را گرفت و راه او را بست.در ادامه از موتور پیاده شدند و با حالت طلبکارانه و اینکه می خواهند به ما حمله ور شوند به طرف ماشین آمدند.ناصر هم سریع از ماشین پیاده شد و به طرف امان نداد و به سوی پای او حمله کرد و پاهای او را گرفت و محکم نقش بر زمین کرد و با مشت و لگد از خجالت طرف درآمد.از آن طرف هم رضا و نادر به همراه او حمله کردند و حسابی با مشت و لگد طرف را مورد نوازش قرار دادند.من به سختی ناصر را از فرد مهاجم جدا کردم و باقر آقا هم رضا و نادر را از همراه او جدا کرد تا آنها بیشتر از این کتک نخورند و با مکافات فراوان آنها را آرام کردیم و از هم دور شدند.می خواستیم بعد از ختم غائله به مسیر خود ادامه بدهیم که پسری که از ناصر کتک خورده بود شروع کرد به کولی بازی و می گفت من ضربه مغزی شدم و باید پلیس و اورژانس بیاید.در این بین یک آقایی هم که صحنه زد و خورد را فقط از هنگام کتک خوردن آنها دیده بود شروع کرد به طرفداری از آنها و گفت: من شهادت می دهم که اینها چند نفری به این دو نفر حمله کرده و آنها را مورد ضرب و جرح قرار دادند.حرف های بی مورد او باعث شد جمعیت زیادی آنجا جمع شود و هرکسی یک چیزی می گفت و همه قاضی و پلیس شده بودند و حتی نزدیک بود یک دعوا و زد و خورد جدید به راه افتد.مردم زیادی آنجا جمع شده بودند و هرکدام از یک طرف ماجرا طرفداری می کردند مردم شهر ما هم عجیب و غریب هستند و خیلی بیکار هستند که ابتداء ا خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 8:12

خاطره کوتاهشنبه 21 شهریور 1383 خورشیدیپنجشنبه بعد از فوتبال به همراه بچه ها رفتیم استخر آستان قدس و در آنجا خیلی به ما خوش گذشت.دیروز صبح تا شب را خانه بودم و پایم را از آنجا بیرون نگذاشتم.یا فیلم نگاه می کردم یا موسیقی گوش می کردم و حوصله هیچ کاری را نداشتم.بعد از ظهر می خواستیم برویم خانه مامان هر چی زنگ زدم گوشی را جواب ندادند بنابراین مشخص شد منزل تشریف ندارند. خانه ماندیم و هیچ کار مفیدی برای ا انجام دادن نداشتم.زیاد از خود راضی نبودم و انگار در یک حالت ایستا و راکد سپری شد بدون هیچ کار مفید و خوب!!!باید به فکر بود که دیگر روزهای اینگونه پوچ و بیهوده برایم پیش نیاید. خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 13 فروردين 1403 ساعت: 8:12

پنجشنبه 12 شهریور 1383امروز سالگرد ازدواج من و بانوی زیبا و عزیزتر از جانم بود.دیشب که رفتم خانه نفس بانو کیک خوشمزه درست کرده بود و حسابی هم به خودش رسیده بود زیبا بود زیباتر شده بود.مبلغ سی هزار تومان هم برای خودش پس انداز کرده بود به عنوان کادوی سالگرد ازدواج به من لطف کرد و قرار شد با آن یک ساعت مچی برای من خریداری کنیم.در حالیکه وظیفه من بود به همسر عزیزم کادو بدهم.امشب چندین بار بانو این شب مبارک بین ما را که منجر به وصل من به حضرت عشق شد به من تبریک گفت.یکبار هم کمی ناراحت شد و از من گلایه نمود که من چندین بار به تو تبریک گفتم اما تو حتی یکبار هم تبریک نگفتی !!!؟در پاسخ گفتم:خانم خانم های ناز اگر تو به من تبریک بگویی به جاست.چون من همسری مهربان و زیبا و فداکار و دوست داشتنی مانند تو را به دست آورده ام.اما اگر من به تو تبریک بگویم چون فاقد این ویژگی ها می باشم جای تبریک ندارد.[اوج خضوع و خشوع و فروتنی در وجود من بوده و هست]در مجموع شب بسیار خوبی برای من در کنار بانو و نورچشمی قشنگم آقا عارف بود و دورهمی حسابی به ما خوش گذشت. خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 2 اسفند 1402 ساعت: 0:37

خاطره یکشنبه هشتم شهریور ماه 1383 خورشیدیتحویل عکس از موزه آستان قدس، قیمت گذاری اسناد و بحث شایعات روزفردا روز میلاد مبارک سلطان الائمه آقا امیرالمؤمنین حضرت علی علیه آلاف التحیته و الثناء می باشد به همین مناسبت این روز فرخنده و خجسته را به عموم شیعیان و مسلمانان جهان تبریک و تحیت عرض می کنم.امیدوارم که مولا خودشان به فریاد دل ما برسد و دستگیر ما در دنیا و شافی ما در آخرت باشند.دیروز و امروز در اداره تنها بودم.آقایان رفعت و حقیقی و خانم محبوب دیروز مرخصی بودند آقای حسامی هم درگیر اسباب کشی به منزل جدید می باشد و سرش شلوغ می باشد.امروز رفتیم تعداد 31 قطعه عکس از موزه مرکزی آستان قدس و رئیس اداره گنجینه های آن یعنی آقای [محمد باقر] کفشدار طوسی تحویل گرفتیم و به مخزن اسناد تصویری انتقال دادیم.عکس های خوبی می باشد و دارای ارزش زیادی می باشد و این همه دوندگی برای دریافت این مجموعه نفیس و گرانبها سرانجام به نتیجه رسید.دست آقای حسامی درد نکند که برای این هدف زحمت و پیگیری فراوانی انجام داد و باید با گرفتن یک تشویقی مناسب قدردان زحمات او باشیم.در المپیک امسال آتن بلأخره موفق شدیم مدال طلا بگیریم تا دیشب رضازاده (وزنه برداری)و ساعی (تکواندو)طلا گرفتند.علیرضا رضایی در کشتی نقره و یوسف کرمی در تکواندو برنز گرفت.امید هست که علیرضا حیدری [متاسفنه برنز گرفت]و جوکار [نقره]هم مقام کسب نمایند طلای حیدری دور از دسترس نیست جوکار هم به غیرت و همت خودش بستگی دارد و باید سعی زیادی بکند تا موفق شود طلا دریافت نماید.فردا این دوره المپیک هم به پایان می رسد و می رود تا 4 سال دیگر که بازی های آن شروع شود.دیروز در جلسه قیمت گذاری،اسناد آقای ضابط آستانه را ارزیابی کردیم و در نهایت سیصد هزار تومان قیمت ش خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 18:05

خاطره چهارشنبه چهارم شهریورماه 1383 خورشیدی:امروز جلسه‌ای با حضور جناب آقای دکتر فتاحی برگزار شد و دفاعیه جانانه‌ای از اسناد شد و فکر می‌کنم سرکار خانم طلایی از این موضوع بسیار خوشحال شدند؛ زیرا یکی از خواسته‌های اصلی ما که دیجیتال کردن اسناد بود به تصویب رسید و امیدوارم بعد از ماه‌ها صحبت و کشمکش در باره این موضوع سرانجام بتوانیم خدمات الکترونیکی در زمینه اسناد و عکس‌های تاریخی را آغاز نموده و درعین‌حال یک نسخه پشتیبان از این مجموعه ارزشمند و میراث کهن رضوی تهیه نماییم.جا دارد از دبیر جلسه خانم نبوی که در این حوزه صحبت‌های بسیار خوب و علمی ارائه نمودند و از این اقدام پشتیبانی نمودند و همچنین جناب آقای دکتر فتاحی هم نهایت تشکر و قدردانی خود را اعلام نمایم. تنها مخالف جدی این کار آقای درباغ عنبران بود که آدم زحمت‌کش و با سوادی است و نمی‌دانم چرا با این اقدام مهم و حیاتی مخالف بود. یادم می‌آید خود او در زمانی که در گروه مطبوعات بود یکی از موافقان جدی اسکن روزنامه‌ها بود و حالا که از اسناد رفته‌اند مخالف این کار شده است!نکته دیگر امروز این بود که شایعه شده است که آقایان رفعت ،نیکپور و عیدیان مازاد اعلام شده‌اند و باید از مدیریت اسناد به سایر بخش‌های سازمان منتقل شوند هر سه نفر آنها از این بابت ناراحت و به‌هم‌ریخته بودند.خداوکیلی آقای رفعت چون در بخش خود ما کار می‌کند آدم خوب، خوش‌اخلاق، نجیب و با احترام و از خانواده‌ای اصیل و قدیمی در شهر مشهد است و داماد آقای دکتر فاضل مطلق استاد حوزه و دانشگاه هست. باوجودآنکه بیش از بیست سال سابقه خدمت در آستان قدس دارد و از قدیمی‌های سازمان است؛ اما تابه‌حال من به‌عنوان برادر کوچک‌تر هر کاری از او خواسته‌ام انجام داده است و تا کنون نشده است خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 17:32

84/12/14استخدام نیروی جدید برای سازمان یکی دو ماهی است دوستان ما درگیر گزینش نیرو هستند امروز فریاد عجیب‌وغریبی از بیرون به گوشم رسید و[توجه] همه را به خود جلب کرد.از فرط دشواری به سر مسئول دفترم آقای قوی فریاد می‌کشید. او توضیح داده بود که نیروهای موقت از طریق گزینش رسمی و بر اساس معدل و موافق رشته تحصیلی انتخاب قطعی می‌شوند و چون این فرد که دو سه سالی است ظاهراً به‌صورت موقت با کتابخانه همکاری می‌کرده و دارای معدل کمی بوده و انتخاب نشده و اصرارش برای تغییر رویه گزینش کارساز نشده بود تنها راه را فریاد دیده بود در حالی که این کار از اختیار ما خارج بود.خلاصه دادوفریاد خیلی بلند بود و من مشابه آن را ندیده بودم. توی کتابخانه که قطعاً چنین چیزی سابقه نداشته است. مشکل کار جوانان در کشور بسیار حاد است و خانواده‌ها که همه امید و سرمایه آنها به فرزندان تحصیل‌کرده‌شان هست بیکاری برایشان بسیار مشکل است. خداوند هر چه زودتر کشور را از شر این مشکل رها سازد. خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 17:32

خاطره سه‌شنبه سوم شهریورماه 1383 خورشیدی:امروز صورت‌جلسه بخش را نوشتم فکر کنم کار خوبی است که از تمامی جلسات بخش که تا کنون هفته ای یکبار به صورت مرتب برگزار شده است صورت‌جلسه تهیه می‌شود و به استحضار مدیران بالادستی‌مان می‌رسد تا در جریان کارهای جاری بخش و برنامه‌های آینده آن قرار بگیرند و در مورد انجام کارها برنامه‌ریزی لازم را انجام دهند.نکته دیگر اینکه فردا جلسهٔ کمیته کتابخانه دیجیتال سازمان در خصوص اسکن اسناد با حضور آقای دکتر فتاحی برگزار می‌شود و باید بتوانیم در این مورد دفاع خوبی از انجام این کار بکنیم تا ان‌شاءالله این کار مهم و اساسی را که باعث تهیه نسخه پشتیبان از اسناد و آغاز ارائه خدمات به‌صورت الکترونیکی خواهد شد را به انجام برسانیم.امروز حاج‌آقای مستوفی سرکشیک دربانان کشیک هشتم حرم مطهر چهار قطعه عکس مربوط به سفر دربانان کشیک سوم در قبل از انقلاب به عتبات‌عالیات را به ما اهدا نمود به نظر می‌رسد عکس‌های جالبی هست و به‌دردبخور است و نشان‌دهنده همکاری عتبات مقدسه شیعیان با یکدیگر در دوره‌های قبل است.مقداری، اسکن روزنامه‌ها و نحوه کار با فتوشاپ را یاد گرفتم که در ارتباط با کار کتابخانه دیجیتال که من هم عضو کمیته کتابخانه دیجیتال سازمان هستم به درد خواهد خورد و می‌توان کار خوبی یاد گرفت و با اصطلاحاتی که در جلسه مطرح می‌شود با آنها آشنا بود و بتوانیم در مورد فرایند امور مربوط به دیجیتال‌سازی اسناد و مطبوعات اظهارنظر تخصصی و کارشناسی داشته باشم.کار با کامپیوتر و تقویت زبان انگلیسی هم در مرحله اولویت بعدی ما باید قرار بگیرد تا بتوانیم در زمینه کارها و فعالیت‌های خود موفق‌تر و بهتر انجام‌وظیفه نماییم.از روزی که مسئول بخش مخزن اسناد شده‌ام بنا بر ضرورت کاری با عکس‌ها، خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 12:36

خاطره روز پنجشنبه 22 مرداد 1383 مصادف با 12 اگوست2004 و 23 ج.الثانی1425امروز قرار بود من برای بررسی اسناد موجود در املاک سرخس به همراه آقای عزتی و سایر اعضای کمیسیون ارزشیابی به آنجا بروم.چون هیچ کدام خبر نداشتیم که آقای حسین زاده برای امروز به مشهد می رسد یا نه؟اما خود او از قبل می دانسته که دوستان برای پنجشنبه عازم سرخس هستند و دیروز به هر مکافاتی بود خود را به مشهد رسانده بود و به اداره آمد و اعلام کرد خودم به عنوان نماینده اسناد در این ماموریت حضور خواهم داشت.اما آقای ترشیزی و خانم طلایی اصرار داشتند که باید سوزنچی برود زیرا زمان مرخصی آقای حسین زاده تا پایان وقت اداری روز پنجشنبه بود و به صورت قانونی و اداری نمی تواند در این ماموریت شرکت نماید.سالم هم داغ کرده بود و حسابی عصبانی شده بود و صدایش را بلند کرد و گفت: شما به من اعتماد ندارید!شما دارید خلاف مقررات برخورد می کنید!مواظب خودتان باشید!این کارها بچه بازی است!من باید بروم! و... به ناچار جلسه ای مشترک در دفتر مدیریت محترم سرکار خانم طلایی برگزار شد و مجدد حسین زاده با لحن تند و بی ادبانه صحبت کرد و همه چیز را زیر سؤال برد و زیر بار این دستور اداری که من باید در این ماموریت شرکت کنم نرفت و تهدید به استعفا و ... کرد.!اما خانم طلایی و آقای ترشیزی اعلام کردند طبق قوانین مصوب آستان قدس تنها تو نماینده مدیریت اسناد در جلسات کمیسیون ارزشیابی نیستی و علاوه بر آقای سوزنچی خود مدیریت و رئیس اداره اسناد هم می تواندد در این جلسات شرکت نمایند و یا نماینده ای را از بین کارشناسان موجود در سازمان به صلاحدید خود مشخص و معرفی نمایند تا در این جلسه شرکت نماید و نکته آخر آنکه باید تابع تصمیماتی باشی که مافوق برایت تشخیص می دهد.من هم ضم خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 44 تاريخ : شنبه 8 مهر 1402 ساعت: 14:59

خاطره سه شنبه 20 امرداد ماه 1383 مصادف با 11 اگوست 2004 و 24 جمادی الثانی 1425امروز صبح خبر دادند که حاج آقای عزتی و کارگروه کمیسیون ارزشیابی اسناد می خواهند به سرخس بروند و اسناد آنجا را مورد ارزشیابی قرار دهند و آنهایی را که ارزش دارد به مشهد منتقل کنند و اوراق زاید آن را امحاء نمایند.از آنجا که آقای سالم حسین زاده به زادگاه خود سورشجان رفته بود از من خواسته شد در این ماموریت شرکت کنم. من می دانستم این جلسات برای حسین زاده خیلی مهم می باشد برای همین به آقای زمانی[حسن] نماینده بازرسی در این جلسات که به عنوان دبیر جلسه شناخته می شود زنگ زدم و از ایشان خواهش کردم این ماموریت به هفته آینده موکول شود تا همکار ما هم از سفر برگردد و در ضمن بین ما هم دلخوری و کدرورتی به وجود نیاید. آقای زمانی به من گفتند: حاج آقای عزتی اول شهرویر ماه حکم بازنشستگی شان می آید و عجله دارند همین هفته کار را هر چه سریع تر به پایان برسانند و فرصت دیگری برای انجام این ماموریت وجود ندارد برای همین من باید به عنوان نماینده اسناد در شهر سرخس حضور داشته باشم. نکته جالب این بود که آقای کهن مدیر کتابخانه آستان قدس در شهر سرخس قرار است تیم فوتبال آنجا را به مشهد آورده و یک بازی دوستانه با تیم کتابخانه آستان قدس برگزار نماید که اگر قرار شود من به سرخس بروم امکان حضور در این مسابقه را نخواهم داشت. امروز قرار بود با خبرگزاری ایسنا مصاحبه داشته باشم قرار ما ساعت 14 بود که با نیم ساعت تاخیر با من تماس گرفتند در ضمن در حین مصاحبه ضبط صوت آنها دائم صدا می کرد و تمرکز من را بر هم می زد خانم خبرنگار هم با همین مشکل مواجه بود و با همکارش صحبت می کرد تا مشکل ضبط صدا را بر طرف نماید و به حرف های من توجه نداشت و این موضوع ن خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 51 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 18:05